سفارش تبلیغ
صبا ویژن

MIDWIFERY


یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند


یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه


جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم


منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!


من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم !


پوووف! منشی ناپدید میشه ...


!
بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: حالا من ، حالا من


من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای نوشیدنی ! داشته باشم و تمام عمرم حال کنم ...


پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه


بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه


مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن !!!


نتیجه : اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه !

شما نظرتون چیه؟


[ شنبه 89/6/27 ] [ 11:7 عصر ] [ یاس ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
آرشیو مطالب
امکانات وب
بک لینک